كار خطرناك كسرا
سلام خوشگلم نميدوني ديروز چقدر منو ترسوندي مثل هميشه صبح خيلي سرحال از خواب بيدار شدي ومشغول بازي وخرابكاري شدي منم تو آشپزخونه سرگرم بودم يه دفعه باگريه اومدي پيش من فكر كردم موقع بازي دستت به جايي كشيده يه كم بغلت كردم آروم شدي ولي دوباره شروع كردي به گريه كردن نميدونستم چي شده دهنت هم باز بود وآب دهنت ميرفت دوباره گفتم شايد لثه هات ميخاره ولي هيچوقت اينطوري بيقراري نميكردي رفتم برات صبحانه آماده كردم تا يه لقمه خوردي جيق زدي ودوباره گريه هات شروع شد دهنتو باز كردم ببينم چي شده كه ديدم يه سيم حدودا 5 سانتي ته حلقت گير كرده واي منو بگي دستو پام داشت ميلرزيد اشكام همينطوري شر شر ميريخت ولي يه لحظه به خودم مسلط شدم دست انداختم وسيمو درآوردم از دست بابا عصباني بودم چون روزقبل داشت تلفنو درست ميكرد سيم هايي كه بريده بود ريخته بود رو فرش منم نديده بودم كه جمشون كنم زنگ زدم به بابا اينقدر گريه ميكردم كه نتونستم چيزي بگم بابا هم خيلي ترسيده بود و زود اومد خونه ولي تا بابا اومد ديگه تو روبه راه شده بودي سرگرم بازي بودي خلاصه اينم از كار خطر ناك شما ، دردونه ي من خيلي برام عزيزي