ازدواج سمانه
سلام گل پسرم خوبي ديشب مراسم عقد كنان سمانه (دختر دايي من ) بود اين اولين باري بود كه توي اين 11 ماه به مراسم جشن ميرفتي آخه هميشه ميذاشتم پيش ماماني و من وبابا بدون شما ميرفتيم جشن ولي اين بار ديگه نميشد چون ماماني هم ميخواست بياد راستش ميترسيدم اذيت بشي و بي تابي كني ولي نه الحمدا... اذيت نكردي تازه خيلي هم خوشت اومده بود كنجكاوانه همه چيزو بررسي ميكردي شب خوبي بود . وقتي برگشتيم خونه منو بابا كه خيلي خسته بوديم ولي شما شاد وشنگول تازه بازيت گرفته بود وميخواستي بازي كني خلاصه يك ساعتي بازي كردي وبعد خوابيدي.
سمانه جان وحسن آقا پيوندتان مبارك
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی