امير كسرا امير كسرا ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره
شایانشایان، تا این لحظه: 3 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

كسرا وروجك دوست داشتني شایان شیطون دوست داشتنی

چند قدم تا سال نو

سلام سلام عزيز دلم بعد از يه غيبت 2 ماه ونيمه دوباره اومدم راستش يه چند وقتي اينترنتمون قطع بود نزديك 2 ماهي هم ميشه دارم ميرم كلاس حسابداري واسه همين فرصت چنداني پيش نمي اومد تا بيام نت ،پسركم الان ديگه تو 20ماهگي هستي از تغيير وتحولات بخوام برات بگم اينه كه براي اولين بار با درك معني كلمه (مامان)و(الو)روگفتي از نظرتغذيه اي متاسفانه هيچ تغييري حاصل نشده من مجبورم به زور بهت چند لقمه غذا بدم اونم با كلي ترفند ، 3تا جوجو ي كوچولو برات گرفتيم كه دو تاشون بعد از سه چهار روز مردن ولي يكيشون زنده مونده وخيلي زبل شده تو خيلي جوجوتو دوست داري هر روز براشون غذا ميريزي ودم به ساعت به بهانه جيش كردن منو ميكشوني بيرون تا با جوجوت بازي كني تقريبا يك ماه...
24 اسفند 1392

اولين كلمات كسرا

سلام سلام دسته گلم بالاخره زبان باز كردي و اولين كلمات ازلبهاي قشنگت جاري شد بابا ←با مامان←ما نيست ←نيست دو←دو همين چهار تا كلمه هم پيشرفت خوبي هست به اميد اينكه يه روز مثل بلبل برام حرف بزني . راستي بردمت پيش يه دكتر تغديه يه خانم بد اخلاق واعصباني بود كه با خودشم در گير بود يه سري چرت وپرت از روي كتاب با حالت طلبكارانه تحويل ما داد واومديم از اينه رفتم پيشش خيلي پشيمون شدم دعوا داشت دوباره از دكتر اطفالت يه نوبت گرفتم بردمت پيش آقاي دكتر كه ايشون با متانت وصبوري گفت جاي نگراني نيست بچه ي شما وابسته شير هست تا شش ماه ديگه كه از شير بگيريش از غذا خوردم امتناع ميكنه خلاصه يه سري راه حل پيشنهاد دا...
14 دی 1392

18 ماهگي

سلام گل پسر يك سال ونيم شدنت مبارك يازدهمين دندونت كه آسياب بالا هست هم چند روزي ميشه دراومده يك ماهي ميشه دنبال كارم اگه يه كار داخل شهر پيدا كنم ميرم سركار اونوقت مجبور ميشم تو هم بزارمت مهد حتما ميخواي بگي چه مامان بي معرفتي نه ..ولي اينطوري حس ميكنم ميتونم رفاه بيشتري برات فراهم كنم خودمم از اين افسردگي نجات پيدا ميكنم چند وقتي هست اعصابم داغونه همش به بابا گير ميدم غر ميزنم خلاصه نميزارم اونم آرامش داشته باشه بالاخره بايد يه كاري كنم اوضاع احوالمو از اين يكنواختي دربيارم ولي نگران تو هم هستم آخه جنابعالي به زور غذا ميخوري اگه بري مهد كه ديگه هيچي نميخوري الان پوست واستخوني اگه چيزي نخوري كه فكر كنم استخوناتم آب بشه شايدم اونجا به تقليد ...
3 دی 1392

17 ماهگي

سلام قندوني من 17 ماهگيت مبارك از احوالات 17 ماهگيت بگم تغيير خاصي نكردي غير از همون كلمه "نه" چيزي ديگه اي نميگي غدا خوردن هيچ تغييري نكرده همچنان براي خوردن غذا هيچ رغبتي نشون نميدي عاشق تبليغات تلويزيون هستي از اسباب بازيهات توپو بيشتر از بقيه دوست داري يه كار بامزت اينه كه اگه چيزي بريزي روفرش اول ميري جارو نبتونو مياري ميكشي روش بعدم با دستمال تميزش ميكني قربونت برمكه اينقدر مرتبي ...دوتا از دندوناي آسيابتم دراومده ميشه دندون نهم ودهمت كسراي لگن به سر   چه شوتي ميزنه اين بازيكن     ...
6 آذر 1392

دومين پاييز

سلام قشنگم آخه پسري من از دست تو بايد چي كار كنم كه اينقدر بد غذايي قبلا حدااقل كوچيك تر بودي ميتونستم بشونمت وبه زور هم شده چند تا قاشق غذا بهت بدم ولي حالا از دستم فرار ميكني تنها چيزي كه با ميل خودت ميخوري آبه كه اون هم به خاطر اينكه دستتو ببري تو ليوان وبازي كني دوست داري ديگه شانسي يه مقدارشم ميره تو دهنت ومجبور ميشي قورت بدي از هر ترفندي هم كه بگي واسه به اشتها درآوردنت استفاده كردم ولي بي فايده بودن ديگه به اميد اينم كه گذر زمان بتونه اوضاع رو عوض كنه جويدن هم كه اصلا بلد نيستي يه راست قورت ميدي واي دلم از دستت پره ديگه بيشتر توضيح نميدم . يه سري عكس پاييزي خوشگل ازت گرفتم ببين حالشو ببر وقتی برگ های پاییز رو زیر پات له می کنی، ی...
18 آبان 1392

عيد غدير

سلام سلام قند عسل تولد 16 ماهگيت با دومين عيد غدير زندگيت مصادف شده عزيز دلم عيد غدير و 16 ماهگيت مبارك برعكس پارسال امسال عيد سرمون شلوغ بود مهمون داشتيم جناب عالي هم خيلي خوب مهمون داري كردي همش نق ميزدي منو بابا نوبتي بايد بغلت ميكرديم تا ميزاشتيمت زمين گريه ميكردي . يه كم از كارهاي جديدت بگم پسرگلم كلمه ي ""نه"" رويادگرفته بهت ميگيم فلاني رودوست داري خيلي قاطع ميگي نه - غذا ميخواي نه ميري جلوي حمام واميستي بهت ميگم ميخواي بري حمام كجاتو بشوري دستاتو به هم ميكشي - ميري روي سطل اشغال وشير آب رو باز ميكني كسراي ماست خور ماماني چند كيلو شدي؟؟؟... اينم از برنامه ي جديدت اينم از عكس هاي امروزت وپارسالت ...
2 آبان 1392

15 ماهگي

سلام گل پسري خوبي شنگول من 15 ماهگيت مبارك از اين كه ميتونم روز به روز بزرگ شدنتو ببينم خوشحالم پسرم به حيوانات علاقه داري اگه يه گربه تو كوچه ببيني دنبالش ميكني بعدم كه گربه ميره گريه ميكني كه چرا فرار كرد وقي هم ميبرمت روستا دوست داري گوسفندا و مرغ وخروس و اردكا روببيني يه كار جديد ياد گرفتي وقتي بهت ميگم هايو چي ميگه ميگي بَ بَ يه دفعه هم اتفاقي براي چند بار پشت سر هم گفتي بابا ولي ديگه يادت رفت يه سري از هم سن وسالات الان دارن چند كلمه ميگن ولي جنابعالي تو حرف زدن گويا تنبل تشريف دارين ، راستي 31 شهريور محدثه دختر عمه جميله رو برديم مدرسه امسال كلاس اوليه مامانش رفته بود دانشگاه به خاطر همين منو شما محدثه رو همراهي كرديم انشاا... همه ي ب...
2 مهر 1392